دفتر خاطرات من

هر از گاهی،
با خواهرت شوخی کن، دستش بنداز، بغلش کن،
برو پشت در قایم شو و بترسون داداشتو، محکم بزن به شونش، هواشو داشته باش،
مامانتو قلقلک بده تا از خنده نتونه حرف بزنه، کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده، کیف کنه از داشتنت،
باباتو بغل کن، چاییشو تو بده دستش، بگو برات از تجربه هاش بگه، بشین پای حرفش، درددلش،
دوستت، اگه تنهاس، اگه غم داره تو دلش، اگه میبینی زل زده به مونیتورش و هر از گاهی میخنده، از اون تلخاش،
تو هواشو داشته باش، تو تنهاش نذار...

اینا بهترین لذت های زندگی هستن که نباید به هر کسی داد
زمان
ساز سفر میزند…
                        بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم

                                               که همه ما خاطره ایم   

امروز خیلی حالم خوبه اصلا مثل دیروز نیستم احساس میکنم میتونم بازم میتونم همون دختر شلوغ وشیطون وبا انرژی باشم چون کلی فکر کردم به خودم به هدفام به اون چیزایی که بخاطرش دارم میجنگم وتلاش میکنم .خداجونم خیلی دوستت دارم خیلی.

میدونی چی شده  به تصویب رسید اگه گفتی چی؟باباجونم بهم میگه  پسر بابا گاهی اوقات هم میگه پروفسور تا دیروز فقط اون بود بهم اینو میگفت اما حالا کل خانواده میگن باباجونم میگه تقصیر خوته که میگم پسربابا چون طرز فکرت مثل اوناس"وای خدا نکنه طرز فکرم مثل اونا باشه  اصلا مگه آقایون فکر هم میکننشوخی کردم "

طنز نبود جدی میگم .ولی من به دختر بودنم افتخار میکنم